معنی شاخه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
شاخه کردن
إلى فرعٍ
ادامه...
إِلَى فَرْعٍ
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شاخه کردن
Branch
ادامه...
Branch
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شاخه کردن
ramifier
ادامه...
ramifier
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شاخه کردن
শাখা করা
ادامه...
শাখা করা
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شاخه کردن
شاخہ نکالنا
ادامه...
شاخہ نکالنا
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به اردو
شاخه کردن
kugawanya
ادامه...
kugawanya
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شاخه کردن
แยก
ادامه...
แยก
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شاخه کردن
ramificar
ادامه...
ramificar
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شاخه کردن
verzweigen
ادامه...
verzweigen
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شاخه کردن
гілкувати
ادامه...
гілкувати
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شاخه کردن
rozgałęziać się
ادامه...
rozgałęziać się
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شاخه کردن
分支
ادامه...
分支
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
شاخه کردن
ramificar
ادامه...
ramificar
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شاخه کردن
ramificare
ادامه...
ramificare
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شاخه کردن
vertakken
ادامه...
vertakken
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
شاخه کردن
разветвляться
ادامه...
разветвляться
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به روسی
شاخه کردن
शाखा करना
ادامه...
शाखा करना
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به هندی
شاخه کردن
merambah
ادامه...
merambah
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شاخه کردن
나누다
ادامه...
나누다
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
شاخه کردن
לסנף
ادامه...
לסנף
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به عبری
شاخه کردن
分ける
ادامه...
分ける
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شاخه کردن
dal vermek
ادامه...
dal vermek
تصویر شاخه کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شانه کردن
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
ادامه...
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شانه کردن
شانه کردن
Comb
ادامه...
Comb
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
peigner
ادامه...
peigner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
расчесывать
ادامه...
расчесывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
kämmen
ادامه...
kämmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
розчісувати
ادامه...
розчісувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
czesać
ادامه...
czesać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
梳理
ادامه...
梳理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
pentear
ادامه...
pentear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
pettinare
ادامه...
pettinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
peinar
ادامه...
peinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
kammen
ادامه...
kammen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر شانه کردن
شانه کردن
شانِه کَردَن
कंघी करना
ادامه...
कंघी करना
دیکشنری فارسی به هندی